چند نوع احساسات در انسان وجود دارد؟
تاریخ انتشار: ۲ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۰۶۷۴۲
فرارو- محبوبترین ایده در مورد تعداد احساسات اساسی انسانها، نظریه احساسات جهانی پل اکمن است. این نظریه از هفت احساس اساسی و جهانی سخن میگوید که به ترتیب حروف الفبا، این احساسات شامل خشم، تحقیر، انزجار، لذت، ترس، غم و تعجب میشوند.
به گزارش فرارو و به نقل از سایکولوژی تودی، به عقیده روانشناسان احساس و ادراک، حالات چهره ما حالات عاطفی ما را در لحظه منتقل میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برای آزمایش این نظریه، محققان به شرکتکنندگان از نقاط مختلف جهان تصاویر بازیگرانی را نشان میدهند و از شرکتکنندگان میخواهند تا با انتخاب فهرستی از کلمات احساسی، حسی را که حالت چهره هر بازیگر نشان میدهد را شناسایی کنند. میزان زیادی از اتفاق نظر در میان هزاران شرکتکننده، این نظریه را تأیید میکند که احساسات خاصی وجود دارد که همه در جهان میتوانند با نگاه کردن به چهره یک فرد آنها را تشخیص دهند. بنابراین، اینها باید احساسات اساسی، جهانی و ثابتی باشند.
این نظریه بهحدی قابل استناد است که بیشتر سازمانها و محیطهای بالینی از آن استفاده کردهاند. در واقع وقتی ما میخواهیم برای بیان احساسات خود در پیام از ایموجیهای مختلف استفاده کنیم به این اصل روانشناختی عمل کردهایم.
این نظریه علارغم پذیرش توسط تحقیقات متفاوت، اما انتقاداتی نیز داشته است؛ نظریههای جدیدتر بیان کردهاند که احساسات تجربه پچیدهتری است، بخشی از این احساسات مرتبط با زیست شناسی، بخشی روانشناسی و بخشی مربوط به فرهنگ و جامعه است. علاوه بر این، حالات چهرههایی که در تحقیقات استفاده شدهاند؛ حالاتی هستند که به بازیگران با توجه به زندگی روزمره و معمول آموزش داده شده و چیزی نیست که آنها در لحظه بخواهند احساس کنند.
پس با این اوصاف، احساسات خیلی بیشتر از آن چیزی هستند پل اکمن نام میبرد، احساساتی مانند کنجکاوی، جستوجو، بازیگوشی، ترحم و...، از لحاظ نظری تعداد نامحدودی از احساسات وجود دارد و همهچیز به این بستگی دارد که چگونه یک احساس را با توجه به حال روحی خود درک کنیم، ولی از لحاظ عملی تعداد احساسات فراوانی وجود دارد، هر چقدر که ما توانایی سخن گفتن و کنش متقابل با دیگران را در جامعه داشته باشیم میتوانیم احساس تولید کنیم.
بنابراین، از یک طرف بانک احساسات ما میتواند نامحدود باشد و از طرف دیگر، میتواند با کلمات احساساتی که به آنها دسترسی داریم محدود شود. با توجه به تجربههای خود، به این فکر کنید که وقتی میخواهید احساس خود را بیان کنید، اما نمیتوانید یک کلمه مناسب پیدا کنید، چقدر میتواند ناامید کننده باشد. شما ممکن است به کلمهای به راحتی دسترسی پیدا کنید مانند «من از دستت عصبانی هستم»، ممکن است پیش از آن افکار زیادی را به اشتراک بگذارید تا به طرف مقابل اجازه دهید احساس شما را حدس بزند.
منبع: فرارو
کلیدواژه: قیمت طلا و ارز قیمت موبایل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۰۶۷۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تأملاتی در بومینبودن نظریههای جامعهشناسی کشور
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، بیشتر پژوهشهایی که در اجتماع علمی ایران صورت گرفته و میگیرد، مبتنی بر دستاوردهای دانشمندان غربی است و این دستآوردها چه در نظریهها و چه در روشها و فنون پژوهشهای تجربی، دارای دقت و اعتبار بالایی هستند.
سیدحسین نبوی (استادیار جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی) در مقالهای به عنوان «بومی نبودن نظریههای غربی و مدرننبودن تفکرات اجتماعی ایرانی و اسلامی» به این موضوع میپردازد که تئوریها و روشها با دقت تقریباً وسواسگونهای توسط دانشمندان و پژوهشگران غربی، ابداع و ساخته و برخی از آنها به وفور در جامعۀ خودشان به کار گرفته میشوند.
* دلایل خطای شناختی در پژوهشهای تجربی جامعهشناختی
به زعم این پژوهشگر مفاهیم و تبیینها و اِسنادهای آن نظریهها، برای جامعهشناسی و پژوهشهای تجربی جامعهشناختی در جامعۀ ایران ممکن است نوعی خطای شناختی شکل بدهد و احتمالا داده است، از آنجا که جامعۀ آمریکا، آلمان، فرانسه و دیگر جوامع غربی که نظریهپردازان در آن زمینه و مبتنی بر آن جوامع، به برساختن نظریههای خود اقدام کردهاند و میکنند.
این استاد جامعهشناسی در ادامه مینویسد؛ بهرغم شباهتهای انسانی ما آدمیان، از نظر دین و اعتقادات، از نظر ارزشها و هنجارها و رمزگان تفسیر معنا، از نظر شیوه توزیع قدرت، از نظر کمّوکیف وقایع و رویدادهایی که در دورههای تاریخی گذشته در جوامع آنها روی داده و اثرات و پیامدهای آن باقی است، از نظر رشد و توسعۀ اقتصادی، از نظر محیط طبیعی و جغرافیایی و نیز از نظر برخی عوامل دیگر، با جامعۀ ایران بطور معناداری متفاوت است واین خطای شناختی شکل میگیرد.
نظریههای برساختهشده در جوامع مدرن غربی برای جامعهای که در برخی بخشها کاملا و اساساً متفاوت است، موجب فهم و تبیین اشتباه میشود* عواقب حل مسائل با مفاهیم عاریتی
این پژوهش توضیح میدهد که کاربست نظریههای برساختهشده در جوامع مدرن غربی برای جامعهای که در برخی بخشها کاملا و اساساً متفاوت است، موجب فهم و تبیین اشتباه میشود. گرچه به عنوان جامعهشناس موظف هستیم - به قول گیدنز- به فرازبان جامعهشناسی سخن بگوییم، اما نگرانی این است که اطمینانی نیست که مفاهیم عاریتی، بتوانند شناخت دقیق و صحیحی را برای ما شکل دهند و ما را در حل برخی از مسائلمان، اجتماعی یا فرهنگی بهطور مؤثری یاری دهند.
نبوی ادامه میدهد که احتمالا بسیاری از پژوهشگران مفاهیم و نظریهها را فقط برای هدفی کارفرماپسند یا داورپسند، به کار میگیرند، و به ژرفاندیشی و بازاندیشی در مفاهیم و نظریههای رایج نمیپردازند. تعداد بیشتری از پژوهشگران نیز به علت آشنایی ضعیف با نظریهها، اساساً در موقعیتی نیستند که بتوانند به نقد و بازاندیشی در نظریهها بپردازند.
* زمینهمند نبودن نظریههای جامعهشناختی
به زعم این پژوهشگر خطای شناختی به باور و یقین درستی و صحّت پژوهش انجام گرفته میانجامد و مانع از نقد و بازاندیشی و ساخت نظریهای جدید میشود. بماند از اینکه برخی از پژوهشگران بنا به دلایل اجرایی، فرهنگی یا بخش اقتصادی، حتی همان اصول علمی را در نقدنشدههای مختلف پژوهش خود رعایت نمیکنند.
خطای شناختی به باور و یقین درستی و صحّت پژوهش انجام گرفته میانجامد و مانع از نقد و بازاندیشی و ساخت نظریهای جدید میشودنبوی بیان میکند که زمینهمند نبودن نظریههای جامعهشناختی از دو سو مبدل به مسأله شده است:
نظریههای برساختهشده در جوامع غربی برای کاربست در پژوهشهای بومی، مناسبت کمتری دارند و ممکن است ما را دچار خطای شناختی کنند، اما ما از آن آگاه نیستیم یا اگر آگاه باشیم تلاش جدی برای اصلاح نظریهها و بومیسازی آن آنجام نمیدهیم. نظرهای ساخته وپرداخته شده توسط اندیشمندان بومی به علت ناآشنایی با فرازبان جامعهشناسی، دارای ماهیت جامعهشناختی نیستند و در اجتماع علمی جامعهشناختی به رسمیت شناخته نمیشوند.این پژوهشگر در نهایت اینگونه جمعبندی میکند که در میدان مطالعات جامعهشناسی کشور ما با مسأله و چالشی به نام مفاهیم و نظریههایی که برساختۀ پژوهشگران و جامعهشناسان بومی نیست مواجهایم و این وضعیت، آنقدر عادی و طبیعی شده است که مسألهبودن آن را درنمییابیم. چه بسا بخش قابل ملاحظهای از بحرانها و ابربحرانها، ناشی از سوءمدیریت نباشد و در اثر تشخیص نادرست یا نادقیق که به علت خطای شناختی روی میدهد، شکل گرفته باشد.
انتهای پیام/